ضرورت اتحاد عمل کارگری

علیرضا بیانی

اتحاد عمل کارگری تاکتیکی است که در شرایطی نظیر شرایط جنبش کارگری در ایران قابل اجرا است. جنبش کارگری در ایران یک دوره ۳۲ ساله سرکوب سیستماتیک را پشت سر گذاشته است.

هرچند این سرکوب ها هرگز نتوانست جنبش کارگری را متوقف کند، سهل است که مبارزات کارگری در ایران گاهی حتا از مبارزات کارگران در کشورهای پیشرفته صنعتی نیز بیشتر بوده است.

شاید در یک کشور سرمایه داری پیشرفته نتوان این مقدار اعتصاب و جاده بستن و اشغال کارخانه و نظایر آن که در ایران وجود دارد را مشاهده کرد. اما آنچه که در کشورهای پیشرفته صنعتی میتوان و در ایران نمیتوان دید، مبارزات متشکل کارگران در کشورهای سرمایه داری پیشرفته و مبارزات پراکنده کارگران در ایران است. بنابراین کمترین نتیجه سرکوب سیستماتیک، با هدف پراکندگی و عدم تشکل یابی در بین کارگران در ایران است. به عبارت دیگر، در ایران هرچند سرکوب ها نتوانست مبارزات روزمره کارگران را متوقف کند اما توانست پراکندگی و افتراق در بین کارگران را تثبیت کند.

طبقه کارگر ایران از لحاظ تشکل یابی، در قیاس با طبقه کارگر کشورهای پیشرفته صنعتی، دوران جنینی رشد خود را طی می کند. اما پتانسیل مبارزاتی کارگران در ایران به قدری بالا است که اصلا بعید نیست طبقه کارگر قبل از آنکه به کمترین تشکل های مستقل خود دست یابد بتواند در یک شرایط انقلابی شوراهای کارگران را در سطح کل جامعه مستقر کند. این اتفاق قبلا هم به نوعی در ایران رخ داده است. کارگران تا قبل از سال ۱۳۵۷ بدون تجربه قابل توجه ای از مبارزه متشکل توانستند یک انقلاب را سازمان داده و شوراهای خود را، هرچند برای مدت کوتاهی در سراسر کارخانجات و محلات مستقر کند.

رابطه سرکوب سیستماتیک و عدم تشکل یابی یک رابطه تصادفی نیست. نقش سرکوب در از بین بردن اعتماد به نفس در توده های کارگر است. فقر و بیکاری و گرسنگی و مواردی نظیر این اعتماد به نفس را به کلی نابود می کند. کارگرانی که اعتماد به نفس نداشته باشند نمی توانند مبارزات به هم پیوسته و با تداوم منطقی داشته باشند و این خود باعث خواهد شد که توازن قوا دائماً به نفع بورژوازی و حکومت آن باقی بماند.

در شرایطی که توازن قوا به نفع کارگران نباشد ابتکارات مبارزات کارگری شدیداً کاهش پیدا کرده و مبارزات به طور کلی جنبه غریزی، یعنی غریزه واکنش به ستم پیدا خواهد کرد و سرکوب مشابه تا کنونی قادر به جلوگیری از پیشرفت آن خواهد بود. در نتیجه دست یابی به تشکل مستقل کارگری هم وزن نان شب کارگران دارای اهمیت است. اما اگر معده خالی اتوماتیک هشدار های لازم برای نیاز به نان و غذا را صادر کند، نیاز به تشکلیابی را باید نوعی آگاهی ذهنی تحریک کند. کارگری که غرق مشکلات روزمره خود می شود فقط تا زمانی به سراغ ذهن خود و خلق ابتکاراتی می رود که بتواند به این وسیله نان همان شب را تامین کند. اما همواره در تاریخ جنبش کارگری عناصری به نام کارگر پیشرو وجود داشته است که بعضی از وظایف اخص این جنبش را بر عهده گرفته و می گیرند.

پیشروان کارگری کیانند؟

پیشروان کارگری عبارت از آن عده از کارگرانی هستند که درمبارزات روزمره ، خود را به صفوف جلو می کشانند. در اعتراضات و اعتصابات اولین کسانی هستند که خود را نمایان می کنند و ریسک بیشتری نسبت به سایر کارگران بر می دارند. اینها پیشروان طبیعی کارگران هستند و دائماً در هر مبارزه ای خود را نمایان می کنند. اغلب اولین ضربه ها در تقابل با مبارات کارگری متوجه این افراد می شود. بخشی از پیشروان کارگری با ورود خود در اولین مبارزه، درس های ابتدایی مبارزه را دریافت کرده و نقش پیشرویی خود را برای مدت بیشتر و یا طولانی حفظ می کنند، بخش دیگری از آنها علیرغم شجاعت و شور اولیه در مبارزه روزمره، به زودی و با اولین ضربات از سوی دشمن طبقاتی خود مایوس شده و عقب نشینی می کند. آن بخش از پیشروان کارگری که به حداقل آگاهی دسترسی پیدا می کنند مبارزه با دوام و طولانی تری را طی خواهند کرد.

پیشروان کارگری که به آگاهی طبقاتی مورد نیاز در مبارزات خود می رسند به کارگران روشنفکری تبدیل می شوند که میتوانند این آگاهی را به مخاطبین خود در بین بدنه طبقه کارگر منتقل کنند، اما برای این کار نیز نیازمند کاری نقشه مند و با هدف و با اتکا به برنامه از قبل تعریف شده و در نتیجه تشکیلاتی مناسب برای تامین هدف خویش خواهند بود؛ و چون هدف سرکوب بلا انقطاع بورژوازی حاکم دور کردن کارگران از مبارزات مشتکل است، بنا براین این بخش از کارگران هم دست کم تا کنون نتوانستند تشکلی را بنا نهند که قادر باشد در مبارزات کارگران ما به ازایی داشته باشد. از سوی دیگر روشنفکرانی وارد مبارزه کارگری می شوند که دریافته اند پایه هر تغییر بنیادین در جامعه، جنبش کارگری است. آنها به تعلقات و امتیازات احتمالی که می تواند در انتظارشان باشد پشت کرده و مبارزات خود را از سطح روشنفکری علی العموم به سطح روشنفکر انقلابی و مرتبط با جنبش انقلابی طبقه کارگر ارتقا می دهند. آنها صف روشنفکران کارگر را تشکیل می دهند که در پیوند با کارگران روشنفکر و سایر پیشروان کارگری مقدمات اولیه رهبری مبارزات کارگری را پی ریزی می کنند.

اتحاد عمل کارگری چیست؟

اتحاد عمل کارگری عبارت است از اتحادی بین پیشروان کارگری، حول یک سلسله فعالیت ها و مطالبات ضد سرمایه داری که بر سر آنها توافق وجود دارد. به این معنی که یک یا تعدادی مطالبه و فعالیت مشترک کارگری نقطه عمل مشترک پیشروان کارگری را فراهم می کند که هر کدام به تنهایی قادر به پیگیری آنها نیستند. مثلا ً برگزاری مراسم اول ماه مه، تجمعات کارگری؛ یا مبارزه مشترک حول مطالبه قرارداد های دسته جمعی، الغای قراردادهای موقت و جایگزینی قردادهای دائمی، افزایش دستمزد متناسب با رشد تورم، حق اعتصابات کارگری، کنترل کارگری ، فعالیت برای آزادی کارگران زندانی، مبارزه برای دریافت حقوق ها معوقه و ...

اتحاد عمل کارگری اتحادی بین کارگران پیشرو با هر گرایشی که به آن تعلق دارند، حول مطالبات و موضوعات فعالیت مشترک است. مثلاً برگزاری مراسم اول ماه مه مورد توافق همه گرایشات موجود در جنبش کارگری می باشد. انواع گرایشات رادیکال و غیر رادیکال، چپ یا راست، آنارشیستی، رفرمیستی و ضد سرمایه داری و ... تمایل به برگزاری مراسم اول ماه مه دارند اما هر کدام به تنهایی یا قادر به اجرای آن نیستند و یا اگر چنین کنند تاثیر لازم را نخواهند گذاشت. اتحاد عمل کارگری می تواند تاکتیکی برای انجام این اقدامات کارگری باشد.

اتحاد عمل کارگری یک تشکیلات کارگری نیست، حتا اگر فرض کنیم به آن تبدیل شود اما از آنجا شروع نمی شود. اتحاد عمل کارگری ائتلاف بین احزاب هم نیست و اصلا به این دلیل ضروری می شود که احزاب کارگری در پراتیک روزمره غایب هستند. اساساً ائتلاف احزاب برای تشکیل یک دولت است و نه فعالیت مشترک به حول مطالبات مشترک. اتحاد عمل کارگری جبهه واحد کارگری هم نیست. تاکتیک جبهه واحد کارگری مورد نظر کمینترن در دوره کنگره اول تا چهارم آن، جبهه ای است مشتکل از احزاب و اتحادیه های کارگری که دارای پایه های وسیع کارگری است و یک حزب انقلابی به میزان سایر احزاب و نهادهای آن جبهه پایه کارگری ندارد. حزب انقلابی به همین دلیل وارد چنین جبهه ای می شود تا ضمن تامین هدف اولیه ( مثلا مبارزه با دیکتاتوری یا فاشیسم) بتواند بر پایه های کارگری سایر اعضای این جبهه تاثیرات انقلابی گذاشته و آنها را به برنامه انقلابی دعوت کند. در نتیجه جبهه واحد کارگری محصول موجودیت اتحادیه ها و احزابی است که نقداً در جنبش حضور داشته و خوب یا بد، توانسته باشند توده های وسیعی از کارگران را در بدنه خود جذب کنند. اما اتحاد عمل کارگری فقط اتحادی است برای یک سری اقدامات کارگری مشترک بین کارگران پیشرویی که مبارزات آنها به تنهایی و با احیاناً محفل یا تشکلی که به آن تعلق دارند پیشرفتی نداشته و یا اصلاً آغاز نمی شود.

ضرورت اتحاد عمل کارگری

بالاتر این مفهوم بیان شد که در غیاب تشکل مستقل کارگران برای سازمان دادن به مبارزات روزمره خود، اتحادی بین پیشروان کارگری که نقداً به سطحی از آگاهی، دست کم آگاهی ضرورت مبارزه متشکل رسیده باشند؛ و در عین حال تشکلی وجود نداشته باشد که این مبارزات را در آنجا ادامه دهند. اما ضرورت اساسی، امر جایگزینی اتحاد عمل کارگران پیشرو با تشکل مستقل توده های کارگر نیست بلکه این تاکتیک در غیاب تشکلات مورد نیاز طبقه کارگر اتخاذ می شود تا بتواند سلسله مبارزاتی را سازمان داده که نتیجه آن بازگشت اعتماد به نفس به طبقه کارگر باشد.

گفتیم که بخش مهمی از هدف سرکوب سیستماتیک از بین بردن اعتماد به نفس در میان طبقه کارگر است و این هدف تا کنون عمدتاً از طریق سرکوب و مقابله با تشکل یابی طبقه کارگر تامین شده است. کارگرانی که بدون تشکل مبارزه می کنند ، یا نتایج مورد نظر خود را به دست نمی آورند و یا نتایج به دست آمده فقط برای مدت کوتاهی است و به سادگی از دست می رود. در نتیجه نیاز ما قبل از تشکل یابی طبقه کارگر بازگشت اعتماد به نفس به این طبقه است. اینجا است که وظیفه تاریخی پیشروان کارگری عمده می شود.

کارگران پیشرو با اتخاذ تاکتیک اتحاد عمل کارگری، حتا اگر تنها برای یک اقدام کارگری که بتواند مورد توجه توده های کارگر و پیشبرد حتا یک گام به جلوی جنبش آنها باشد، می توانند عاملی برای بازگشت، اگر شده مقدار اندکی اعتماد به نفس به درون طبقه کارگر باشند. اقدام بلافاصله بعدی کارگران دارای اعتماد به نفس احیا تشکلات مستقل کارگری خواهد بود و این خود موجب پیش برد مبارزات منسجم و متراکمی می شود که آنها را به رسیدن در اهداف تعریف شده خود یاری می کند. این امر نیز می تواند به افزایش اعتماد به نفس کارگری کمک کرده و موجب خیزش های پیاپی کارگری شود. در این شرایط توازن قوا به نفع کارگران چرخش خواهد کرد و به این ترتیب آنها قادر می شوند از توده پراکنده به کارگرانی متحد، و به طور اخص در مسیر تبدیل شدن به یک طبقه قرار بگیرند. در اینجا است که طبقه کارگر می تواند دارای هژمونی مورد نیاز مبارزه ضد سرمایه داری شده و آلترناتیو خود در مقابل سرمایه داری را به کل جامعه ارائه دهد.

در اینجا بحث بر سر این نیست که ضرورتاً همه این موارد از اتحاد عمل پیشروان کارگری حاصل خواهد شد، بلکه موضوع چنین چشم اندازی است که در غیاب تشکلات مستقل کارگری و به خصوص حزب انقلابی طبقه کارگر، ضرورت یک نقطه آغاز را توضیح می دهد. تاکتیک اتحاد عمل می تواند نقطه ای برای آغاز این فرایند باشد، اما ادامه و پایان آن قطعاً توسط خود تشکلات کارگری و اتحاد بین آنها در مبارزه ضد سرمایه داری است.

ضرورت تاکتیک اتحاد عمل کارگری، همانطور که گفته شد در غیاب تشکلات مستقل کارگری است، هرچند اتحاد عمل خود نمی تواند جایگزین این تشکلات شود. به عبارت دیگر، اتحاد عمل کارگری و یا هر محفل و کمیته ای که توسط عده ای از کارگران پیشرو ساخته می شود تشکیلات کارگری نبوده و ضمناً نمی تواند چوب دو امدادی خود را به دست تشکلی به عنوان جایگزین خود دهد. هیچ اتحاد عمل یا محفل و کمیته ای ساخته نشده است که بتواند خود را جایگزین تشکل مستقل کارگران کند. این فرمالیسم محض است که کمیته ای متشکل از عده ای کارگر پیشرو، و یا حتا اتحاد عملی وسیع تر ما بین تعدادی از همین کمیته ها و فعالین کارگری تشکیل شود و پس از دوره ای، با یا بدون ما به ازایی در میان طبقه کارگر، اتوماتیک به یک تشکل کارگری دگردیسی یا تبدیل شود. چنین چیزی یک فرایند مکانیکی و قیم مآبانه خواهد بود که عده ای از پیشروان کارگری چیزی به نام محفل و کمیته و یا اتحاد عمل ایجاد کرده و سپس آن را به عنوان یک تشکل کارگری معرفی کنند. ذات چنین چیزی بورکراسی است و از سطح درک فرقه ای از تشکلیابی سرچشمه می گیرد. در حالی که تشکل کارگری از سطح آگاهی فعلی کارگران ساخته شده و این سطح آگاهی نیز از پراتیک مبارزاتی آنها منبعث می شود. پیشروان کارگری می توانند و باید در انتقال آگاهی جهت تشکل یابی کارگری انواع ابتکارات و تاکتیک ها، از جمله اتحاد عمل کارگری را به کار گیرند اما نمیتوانند به جای خود توده های کارگر تشکل ساخته و از آنها بخواهند که به آن بپیوندند. یکی از ویژگی های استقلال تشکل های توده های کارگر در این است که آنها خود و با اراده و به نیروی خود تشکل خویش را می سازند و در اینصورت است که فرا می گیرند که از این ابزار برای چه استفاده کنند و چگونه استفاده و از آن به چه ترتیبی حراست کنند. چگونگی تشکلیابی کارگران بیانگر خصلت استقلال این تشکلات است. بدیهی است که تشکل مستقل کارگری تشکل مستقل از سیاست نیست بلکه این سیاست مستقل کارگران است که خصلت مستقل به تشکلات آنها می بخشد.

موانع اتحاد عمل کارگری

شدت سرکوب همانطور که مانعی برای ساختن تشکل های مستقل کارگری به شمار می آید، میتواند مانع مهمی برای اتحاد عمل کارگری نیز به شمار آید. اما نظر به اینکه اتحاد عمل کارگری در بین پیشروان کارگری مطرح می شود وآنها نیز نقداً به سطحی از آگاهی مبارزه متشکل رسیده اند، همین سطح از آگاهی آنها را قادر می کند که با روش های مخفی یا علنی وارد مبارزه و سازماندهی مبارزه شوند. تاکتیک اتحاد عمل تبلور همین مبارزه در شرایطی است که استبداد اجازه احیا کوچکترین تشکلی را نمی دهد. در نتیجه سرکوب و استبداد اگر چه مانع احیا تشکل های مستقل کارگری توسط توده های کارگر است اما همزمان سبب اتخاذ تاکتیک ها و ابتکاراتی توسط پیشرو کارگری نیز می شود. پیشروان کارگری که در شرایط سرکوب با سازماندهی مخفی مبارزه آشنایی پیدا می کنند اما فعالیت آنها در یک تشکیلات معین و منسجم قرار ندارد، از تاکتیک اتحاد عمل استفاده کرده تا بتوانند فعالیت های پراکنده به حول محورهای مبارزه مشترک را متحدانه انجام دهند. در نتیجه مهمترین موانع اتحاد عمل مربوط به پس از ایجاد اتحاد عمل است.

واقعیت تلخ و انکارناپذیر وجود افتراق عمیق در بین فعالین و پیشروان کارگری است. این خود نتیجه مستقیم دیکتاتوری وسرکوب مداوم است. در شرایط سرکوب که امکان تبادل نظر کاهش پیدا کرده برخی گرایشات منطبق با منافع طبقاتی خود تصور می کنند بهترین و درست ترین ایده ها و نظرات تنها نزد خود آنهاست. اما بن بست از جایی آغاز می شود که گرایشاتی مایل به قرار دادن نظرات خود در یک پروسه نقد و بر رسی نباشند. به این معنی که گرایشی فکر کند بهترین نظرات متعلق به او است اما مایل نباشد این نظرات را در جمعی وسیع تر و با حضور سایر گرایشات به محک آزمایش و تعیین صحت و سقم آن بگذارد. چنین گرایشاتی فراری ترین گرایشات از اتحاد عمل کارگری می باشند. اما فشار مبارزه طبقاتی به آنها تحمیل می کند که برای دوری از انزوا و جهت دخالت گری، بالاخره وارد یک اتحاد عمل رسمی یا حتا غیر رسمی و اعلام نشده شوند. اغلب این گرایشات اتحاد عمل کارگری را به شرطی می پذیرند که خود در مرکز آن قرار بگیرند. مهمترین خصلت این گرایشات خصلت بورکراتیک و بی نهایت غریبه نسبت به دمکراسی کارگری است.

در اغلب کشورهای جهان بورکراسی کارگری در سطح رهبری اتحادیه ها و سندیکاها یکه تازی کرده و حاکمیت مطلق دارند. کارگرانی که به نمایندگی از سوی بخش های مختلف کارگری عهده دار انجام وظایف تشکیلات اتحادیه ها و سندیکا ها می شوند و به این ترتیب از محل تولید دور شده و هزینه معاش خود را از قبل مزد سایر کارگرانی که آنها را نماینده خود کرده اند تامین می کنند. دیری نخواهد گذشت که شرایط کار اداری نسبت به کار طاقت فرسا در کارخانه و محل تولید و دسترسی به یکسری امتیازات ویژه علاقه وافری در این قشر کارگری ایجاد می کند که آنها را سخت به موقعیتی که دارند بچسباند. به این ترتیب آنها مایل نخواهند بود که به وضعیتی که در آن قرار دارند خدشه ای وارد شود. بورژوازی نیز از این شرایط خشنود خواهد بود و خود نیز امتیازاتی در اختیار آنها قرار می دهد. در نتیجه طرف مذاکره بورژوازی که خود را به عنوان نماینده کارگران به ثبت رسانده است بوجود می آید. تمایل شدید این قشر جا خوش کرده در اتحادیه ها و سندیکا ها برای مماشات، و شرایط ممتازی که در آن قرار گرفته اند پایه اصلی مماشات با بورژوازی را تشکیل می دهد. تنها اهرمی که بتواند بدنه کارگری را از شر سلطه قشر بورکرات در سطح رهبری اتحادیه ها خلاص کند استقرار دمکراسی کارگری به معنی دقیق آن در این نهاد ها است.

در کشورهایی پیرامونی نظیر ایران که اصلا تشکل کارگری برپا نشده که در آن بورکراسی یا دمکراسی کارگری حاکم شود نیز نقش تخریبی بورکراسی کارگری به چشم می خورد. تجربه نشان می دهد که در ایران بورکراسی حتا بدون نهادهایی نظیر اتحادیه ها و سندیکا ها در کشورهای غربی، به صورت منفرد و تحت پوشش " پیش کسوتی" و ریش سفیدی و "تئوریسنی" و استخوان خرد کرده و نظایر این خود را بروز می دهد. این وضعیت تا جایی پیش می رود که حتا جمع های نزدیک دو یا سه نفره ای رفتاری مشابه یک باند از خود نشان می دهند. در فعالیت آنها منافع جنبش از طریق تامین منافع خود آنها معنی می دهد و نه برعکس. هر ابتکار و فعالیتی اگر با تائید آنها نباشد بلافاصله تخریب و حذف می شود. جالب اینجاست که برای این رفتار تا مغز استخوان بورکراتیک انواع نظریه بافی های بی ربط هم صورت می گیرد. اگر یک گرایش مورد پذیرش آنها نباشد، آن گرایش، در کلام به دلیل رفرمیستی یا رادیکال بودن حذف می شود اما در واقعیت به دلیل تنگ شدن جای بورکراتیک و امتیازات است. همین وضعیت است که تا کنون مانع شکل گیری یک اتحاد عمل وسیع در بین فعالین و نمایندگان گرایشات مختلف موجود شده است. جدال میان تهی برخی فعالین با ادعای ضد سرمایه داری با فعالین سندیکایی و بر عکس تحت پوشش جدال رفرمیسم و مبارزه ضد سرمایه داری صورت می گیرد در حالی که واقعیت مبارزه، آنها را در نزدیک ترین حالت به یکدیگر سوق می دهد بدون آنکه امکانی برای اثبات ایده های رفرمیستی این و مبارزه ضد سرمایه داری آن فراهم شده باشد. نقد جناح مثلاً رادیکال و ضد سرمایه داری به سندکالیسم نقدی کلیشه ای و کپی شده از وضعیت سندیکا ها در غرب است بدون آنکه به ماهیت بورکراتیک این نهادها کمترین اشاره ای شود. نقد آنها به سندیکالیسم به هیچ وجه نقد به بورکراسی کارگری و در دفاع از دمکراسی کارگری نیست، بماند که برخی از آنها حتا نام دمکراسی کارگری را هم نشنیده اند چه رسد که در دفاع از آن با سندیکالیسم مخالفت کنند. در میان سندیکالیست ها نیز هستند کسانی که تنها زمانی به گرایشات دیگر رجوع می کنند که در وضعیت ضعیف و تحت فشار قرار گرفته باشند، در غیر اینصورت تمایلی ندارند با گرایشاتی که پراتیک آنها کم وزن تر از پراتیک خودشان باشد فعالیت مشترک داشته باشند. می بینیم که خیلی قبل از ایده های رفرمیستی و یا رادیکال، موضوع جدال و افتراق آنها منافع بورکراتیک و امتیازاتی است که هرکس به طور جداگانه در نظر داشته که ربطی به منافع جنبش کارگری ندارد.

اتحاد عمل کارگری تنها در شرایطی دوام خواهد آورد که دمکراسی کارگری در آن اساس همکاری گرایشات مختلف در نظر گرفته شده باشد. بر این اساس هیچ گرایشی نمی تواند از قبل بگوید که مثلاً تنها با گرایشات رادیکال اتحاد عمل می کند. به این دلیل نمی تواند که هنوز معلوم نیست خود آن گرایش رادیکال است یا رفرمیستی. ابتدا می بایست ظرف اتحاد عمل ساخته شود تا گرایشات شرکت کننده در آن فرصت بروز ایده ها و عملکرد خود را به دست آورند. اگر محور فعالیت مشترک در اتحاد عمل دمکراسی کارگری باشد، دیری نخواهد گذشت که گرایشات مختلف رو به جنبش نشان خواهند داد تا کجا ضد سرمایه داری یا رفرمیستی هستند. ایده و عملکرد کدام گرایش رفرمیستی یا رادیکال بوده و این موضوع به قضاوت جنبش کارگری گذاشته خواهد شد. متاسفانه اکنون در سطح برخی از پیشروان کارگری مفاهیمی مانند رادیکال و ضد سرمایه داری و رفرمیستی به مثابه کدهای حذف گرایی و تخریب استفاده شده و کمترین ربطی به یک جدال نظری ندارد. یک رقابت تمام عیار بورکراتیک که به بهانه ذکر این اسامی "نظرمند" می شود! همینکه کمترین خیزش در بدنه جنبش کارگری آغاز شود تمام این مجادلات به حاشیه رانده و صاحبان آنها منزوی می شوند. درست به همین دلیل است که اغلب رابطه پیشرو کارگری با بدنه کارگری رابطه ای دور و یا در بهترین حالت گزارشگری از جنبش کارگری است. رابطه بخش "چپ" پیشرو کارگری با بدنه کارگری از جنس رابطه سازمانگر و دخالت کننده در ارتقا سطح مبارزه آنها نیست بلکه در بهترین حالت توضیح دهنده شرایط اسفناک آنها است؛ وبه این ترتیب، به زعم خود "فعالیت کارگری" محسوب می شود. در این رابطه بحث های بسیاری وجود دارد که لازم است در نوبت و جای خود طرح شود، اما هدف از اشاره به آنها توضیح مکانیسم حیات اتحاد عمل کارگری بین پیشروان کارگری، که همان دمکراسی کارگری است می باشد.

اتحاد عمل کارگری و اتحاد نظر کمونیستی

در ظرف اتحاد عمل، با وجود رکن اساسی دمکراسی کارگری در آن، مرتب نظریات و پیشنهادات مختلف گرایشات گوناگون یکدیگر را به چالش گرفته ، یا خود را تکامل و یا در مقابل آن صفبندی خود را آرایش می دهند. در میان این اتحاد عمل گرایشاتی که به حزب طبقه کارگر به عنوان ستون فقرات تشکل های مستقل کارگری و ابزار تسخیر قدرت این طبقه اعتقاد دارند می توانند نظرات خود را با سایر گرایشات درون اتحاد عمل به بحث و چالش بگذارند. همزمان و تحت تاثیر فشرده شدن صفبندی طبقاتی در بدنه جنبش کارگری، صفبندی در پیشروان کارگری نیز فشرده و سمت و سوی هر گرایش به وضعیت تثبیت شده نهایی نزدیک تر خواهد شد. اتحاد عمل کارگری می تواند علاوه بر اهداف ذکر شده فوق، بستر مناسبی برای شکلگیری طیف معتقد به حزب طبقه کارگر در یک بلوک و سایر گرایشات مخالف آن در بلوک دیگر نیز بیانجامد. اگر پیشروان کارگری که بنا بر هر دلیلی نتوانند تشکلات مورد نظر خود را داشته باشند، اما ضمناً نتوانند در یک اتحاد عمل کارگری با حفظ گرایشات خود هم شرکت کنند، در اینصورت یا باید نشان دهند از چه مکانیسمی برای دور شدن از فرقه گرایی استفاده می کنند و یا باید بدانند که نقش پیشرویی آنها از بین رفته و نمیتوانند پیشرو تر از کارگرانی باشند که هر روزه اعتصاب و تظاهرات و تجمعات خود را سازمان می دهند. آنها همچنان ناچار می شوند با ساختن محافل و ظرف های مجازی پوسته فرقه ای و بورکراتیک خود را زخیم تر کنند.

بیست و یک دیماه ۱۳۹۰